- چال کردن
- گود کردن عمیق کردن، چیزی را زیر خاک کردن دفن کردن
معنی چال کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- چال کردن
- گود کردن، دفن کردن چیزی در زیر خاک
- چال کردن ((کَ دَ))
- گودال درست کردن، زیر خاک کردن، دفن کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منتشرکردن
سال کردن درخت. یک سال بار کم و یک سال بار بسیار آوردن
نقش کردن نوشته ها و تصاویر روی کاغذ باآلات و ابزار مخصوص طبع کردن
نبرد کردن، جدال کردن، هماورد جنگ طلبیدن
کیف کردن، شعف، وجد، طرب
شادی و نشاط پیدا کردن، به وجد و طرب آمدن، لذت بردن از ساز و آواز و مانند آن
فال زدن فال گرفتن
ترانه خواندن، هیاهو کردن، گپ زدن گفتگو کردن گپ زدن، همهمه کردن هیاهو کردن، نغمه خواندن
قدرت تکلم را از کسی گرفتن ابکم ساختن، از تکلم باز داشتن خاموش کردن: چو بلبل آمدمت تا چو گل ثنا گویم چو لاله لال بکردی زبان تحسینم. (سعدی لغ)
Challenge, Defy
Imprint, Print
бросать вызов , бросать вызов
отпечатывать , печатать
herausfordern
prägen, drucken
відбиток , друкувати
кидати виклик
wyzwać, wyzywać
drukować
印刷 , 打印
desafiar
imprimir
sfidare
imprimere, stampare
desafiar
imprimir
imprimer
uitdagen